از حق هم که نگذریم، ملبورن شهر بسیار شایستهای است. عوامل بسیاری در شهر هستند که چشم شما را به خود جلب میکنند. از عوامل طبیعی و سبزی بیامان و فراوان در شهر، رودخانه و هوای مطلوب و پاک، انواع و اقسام حیوانات که در همزیستی مسالمتآمیز با شهر و مردمش قرار دارند گرفته تا عوامل مصنوع آن از جمله وسایل حملونقل عمومیِ طراحیشده برای دسترسی همه افراد با تمامی قابلیتهای جسمی، دوچرخهسوارانش و چراغهای عابر پیاده معروفش که نه تنها برای نابینایان طراحی شدهاند که برای نابینایان هم از خود آوا سر میدهند که های! رسید نوبتت برای گذر از خیابان.
تمامی این عوامل را که در پسزمینه ذهنت داشته باشی، دیگر دیدن خیل عظیم افراد پیاده در شهر و در میان آنها نابینایان و معلولان جسمی که به تنهایی و سادگی مشغول انجام امورات روزمرهشان هستند برایت عجیب نخواهد بود. عجیب نیست که روی تمام ایستگاههای حملونقل عمومی و دستگاههای پارکبان با خط بریل نوشته شده باشد. عجیب نیست که در تراموا و قطار و حتا اتوبوس افراد را روی ویلچر ببینی. ملبورن تلاش کرده که برای تمامی افراد حداقلی از امکانات را فراهم کند که تنشهای میان مردم را به حداقل برساند. که پلهای عابر پیادهاش (که تعدادشان به طرز عجیبی کم و انگشتشمار است) تلهای برای رهگذران نباشد و فرصتی برای سودجویان که از شلوغی و استتارش برای اخاذی و اعاده حقوقشان به صورت ناحق استفاده کنند.
اما سکه روی دیگری هم دارد. یکی از قابل تأملترین سؤالاتی که در رابطه با «قابل زندگیترین شهر دنیا» مطرح میشود، این است که این شهر قابل زندگیترین است اما برای چه کسانی؟
واقعیت این است که ملبورن شهر ارزانی نیست. هزینههای متوسط زندگی در آن بالاست. در این میان هزینههای مهدکودکها و حملونقل عمومی از بحثبرانگیزترین آنهاست. هزینه یک روز نگهداری از کودک دلبند شما در مهدکودکی معقول تا ۱۵۰دلار هم میرسد و حملونقل عمومی به همه مسیرها تا ۷دلار. این هزینههای بالا، بسیاری از خانوادهها را از مرکز شهر (CBD) رانده و حومهنشین کرده است. جایی که بتوانند با هزینه کمتر، محل زندگی معقولتری پیدا کنند. اما جالب اینکه باید هزینه بیشتری برای رفت و آمد بپردازند تا به محل کار یا تحصیل خود دسترسی پیدا کنند.
مانند تمام نقاط این کره خاکی، محلات مرفهنشین و محلاتی نه چندان ثروتمند نیز در قابل زندگیترین شهر دنیا وجود دارند. با خروج تدریجی خانوادههای نسبتاً متمول از مرکز شهر به سمت شرق ملبورن در اواخر دهه هفتاد میلادی، غرب و شمال غرب ملبورن محل اسکان آن دسته از خانوادههایی شد که از استطاعت مالی چندانی برخوردار نبودند و جالب توجه است که بیشتر جمعیت آنها را مهاجران آسیای شرقی و در پی جنگهای اخیر، سوری و عراقی تشکیل میدهند.
اختلاف فاحش سطح امکانات آموزشی و تفریحی، دسترسی ضعیف به حملونقل عمومی، اختلاف فرهنگی بین ساکنین و دوری بیش از حد از مرکز شهر (به طور مثال درباره محله راکز برو پارک که نویسنده از نزدیک با آن آشنایی دارد، این فاصله ۲۵کیلومتر است) این محلات را مستعد جرمخیزی نموده است. شایعترین جرم در راکز برو پارک در شمال غربی ملبورن، به تعویق افتادن یا نپرداختن وامهای مسکن است. این محله نوظهور (اویل دهه ۹۰) به دلیل قرار داشتن در مراحل اولیه رشد و ارزانتر بودن، زمانی مقصد بسیاری از خانوادههای جوان با رویای خانهدار شدن بود اما هماکنون به دردسری برای بازپرداخت وام برای آنها تبدیل شده است.
بسیاری از زنان این محله، مادرهای جوانی هستند که هم به دلیل عوامل فرهنگی و هم به دلیل فاصله و یا گران بودن مهد کودکها نمیتوانند به همسران خود در تأمین هزینههای زندگی کمک کنند و این موضوع بار اضافهای بر دوش آنهاست. علاوه بر اینها در دسترس نبودن کافی امکانات تفریحی برای نوجوانان، آنها را به تنش میان یکدیگر برای تخلیه انرژی وا داشته است. جرایم رانندگی از قبیل رعایت نکردن سرعت مجاز و انجام حرکات خطرناک در مجاورت عابران پیاده از دیگر رفتارهای عجیبی است که نمونه آن هنوز در شمال غرب ملبورن کمیاب نشده است.
عامل دیگری که قانون و هنجار شکنی را در راکزبورپارک شعله ور میکند، اختلافات فرهنگی است. مهاجران عرب با شرایط نامساعد روحی در کنار مهاجران آسیای شرقی و بازنشستگان استرالیایی که فقط به قصد نزدیکتر بودن به طبیعت و نه به دلیل ناتوانی مالی در این محلات ساکن شدهاند، در این محله زندگی میکنند. ناتوانی در برقراری ارتباط به زبان انگلیسی درصد بالایی در این محله دارد و همین موضوع به سوء تفاهمات دامن میزند. از اظهارات یک خانم این که یک روز صبح با باز کردن درب منزل با صحنه ریخته شدن زباله بر ورودی در خانهشان مواجه شده است.
در هر حال اگر چه که به نظر میرسد، ملبورن توانسته است عنوان قابل زندگیترین شهر دنیا را به شایستگی نصیب خود کند اما همچنان در مسیر بهتر شدن و کاهش آمار جرم و بهبود زندگی و امنیت برای «همه» قرار دارد. خصوصاً اگر این «همه» شامل اقشاری باشند که از قبل با مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده باشند.
*دانشجوی کارشناسی ارشد برنامهریزی شهری دانشگاه ملبورن
نظر شما